کد: 9
نام ونام خانوادگی : اسداله احراری
نام پدر : علی
تاریخ تولد : 01 فروردین 1344
سن : 21 سال
تحصیلات : دوم دبیرستان
شغل : پاسدار
استان : فارس
شهرستان : استهبان
بخش : خیر، بنوان
ارگان اعزام کننده : سپاه
یگان : لشکر 35 امام حسن
عملیات : کربلای5
مسئولیت در جبهه : فرمانده گروهان
حضور در جبهه : 620 روز
تاریخ شهادت : 30 دی 1365
محل شهادت : شلمچه
کد: 9
نام ونام خانوادگی : اسداله احراری
نام پدر : علی
تاریخ تولد : 01 فروردین 1344
سن : 21 سال
تحصیلات : دوم دبیرستان
شغل : پاسدار
استان : فارس
شهرستان : استهبان
بخش : خیر، بنوان
ارگان اعزام کننده : سپاه
یگان : لشکر 35 امام حسن
عملیات : کربلای5
مسئولیت در جبهه : فرمانده گروهان
حضور در جبهه : 620 روز
تاریخ شهادت : 30 دی 1365
محل شهادت : شلمچه
مکان قبر مطهر
زندگی نامه شهید عزیز اسداله احراری
چگونه ميتوان پرواز عاشقان را به تصوير كشيد؛ آن زمان كه پرهايشان يكي يكي برزمين ريخت و با بالهاي خونين، تا خانهي سبز خدا پركشيدند؟
«اسداللّه» تاجريست كه براي تجارتي بس سودمند وارد ميدان عمل شد، معاملهي او چيزي غير از عشق، خون و گلوله نبود؛ همان شيرمردي كه اشك فرزندانِ پدر از دست داده و لباس ماتم مادران داغديده، او را راهي كارزار كرد. عشق به مولا، باعث شد كه براي هميشه پشت به اين دنياي نگونبخت كند. دنيا با تمام وسعت خود، برايش قفسي بيش نبود. روستا او را خوب ميشناسد، آنگاه كه در نوجواني در كارهاي بنّايي و حفّاري پدرش را ياري ميداد و هرگز او را تنها نگذاشت. از همان اوايل، قدمهاي خود را براي جهاداكبر استوار ساخت تا در فردا بتواند با گامهاي خود آيندهي ايران را رقم زند. كسي كه هنوز، در كوچهها طنين «مرگ بر شاه» او پيچيده است.
همسايهها از ياد نخواهند برد جوانمردياش را، آن زمان كه حوادث روزگار آرامش را از آنها ربود و سيل به خانههايشان هجوم آورد، اما او آنها را به حـال خويش رهـا نكرد. تـا صبح نيـاسود و بـه ديگر فريضهي ديني خود عمل نمود. زيبا رابطهاي داشت با معشوق خويش؛ هماني كه در زمان تولد دخترش به دو ركعت نماز عشق قناعت كرد. «اسداللّه» شير ميدانهاي جنگ بود و علمدار عرصهي عشق. گلولههاي سربي برايش معنا نداشت و كاتيوشا، خمپاره و تانكها در برابر آن همه شيردلي او، روباه پير مكاري بيش نبودند. هنوز دخترش آرزو دارد كه آن لباس قشنگي كه از اهواز برايش خريده بود به خانه بياورد. او هنوز به انتظار نشسته است ولي افسوس كه همسنگران1، اين امانت را به خانه آوردند.
او همان دلاورمردي است كه در يكي از برهههاي حساس جنگ، به ياري فرماندهي خود ـ سردار شهيد حاج محمّد صالح ـ شتافت و با قبول فرماندهي گروهان، يكي از بنيانگذاران گردان هميشه فاتح «حنين» شد. به راستي «اسداللّه» چه خوب هدايت كرد ياران حسين(ع) را تا كربلاي شلمچه، آن وقت كه در «عمليات كربلاي 5» گروهان تحت امر خود را در كنار نهر جاسم به تيپ امام رضا(ع) ملحق كرد و آنگاه كه به افتخار اين پيروزي، دست برادران خود را به گرمي ميفشرد. در ميعادگاه خستهدلان، تركش خمپاره بر پيكر عاشقش اصابت كرد و آرام، سنگر را تكيه گاه خود قرار داد و آرامش يافت.
- ماشاءاللّه رنجبر
منبع: کوچ آینه ها،جلد 3، ص23
وصيت نامه شهيد عزيز اسد الله احراري
«يا اَيُّها اْلَذّينَ آمَنوُا هَلْ اَدُلُكُمْ عَلَي تِجارَهٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ اَليمِ تُؤمِنُونَ بِاْللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدوُنَ ِفي سَبِيلِ اْللَّهِ بِاَموالِكُمْ وَ اَنْفُسِكُمْ ذالِكُمْ خَيرٌ لَكُمْ اِن كُنتُم تَعلَموُن.» (سورهي صف، آيهي 10و11)
اي اهل ايمان، آيا شما را از تجارتي سودمند كه شما را از عذاب دردناك آخرت نجات بخشد دلالت كنم؟ آن تجارت اين است كه به خداوند و رسول او ايمان آريـد و به جان و مال در راه خدا جـهاد كنيد اين كار از هر تجارتي اگر دانا باشيد بهتر است.
با درود و سلام فراوان به پيشگاه مقدّس ولي عصر امام زمان(عج) و نايب بر حقّش امام خميني و شهيدان گلگون كفن انقلاب اسلامي كه عاشقانه، عزيزترين و با ارزشترين دارايي خود را بر كف اخلاص گذارده و براي معامله با خداي خود عاشقانه به تجارتي بـزرگ دسـت زدند. به اميد پيـروزي هرچـه زودتر اسـلام بر كـفر جهاني و رهايي كـامل مستضعفان از زير بار ظلم و ستم و با آرزوي اينكه تداوم انقلاب خونبارمان به ظهور امام زمان(عج) منتهي شود وصيتنامهي خود را شروع مي كنم؛
قبل از هر چيز خدا را شكر مي كنم كه چنين لياقت و شايستگي، يعني قرار گرفتن در خط الله و جهاد در راه خدا را نصيب من كرد و از خدا مي خواهم در اين راه مقدّس ثابت قدم و با نيّت خالص باشم. لحظهي ورودم به سپاه نقطهي عطفي برايم بود و در زندگيم احساس كردم افق تازهاي برايم گشوده شد و من اين راه مقدّس را آگاهانه و عاشقانه ا نتخاب كردم و با ياري الله تا مرحلهي نهايي پيش مي روم.
وقتي كه به قطعهي شهدا مي رفتم و جنازههاي پاك بهترين و عزيزترين برادرانم را در زير خروارها خاك مي ديدم، هنگامي كه قطرات اشك را روي صورت مادري را پيش خودم مجسم مي كردم كه بالاي سر نوجوانش، جگر گوشهاش غريبانه مي گريد، هنگامي كه قطرات اشك را روي صورت كودكان پدر از دست داده مي ديدم، هنگامي كه صداي عزاداري و تشييع جنازهي عزيزان اسلام در گوشم طنين مي انداخت، هنگامي كه مي ديدم عزيزترين برادرانم زن و فرزند و خانه و زندگي و همه چيز خود را عاشقانه رها كرده و به سوي معبود خويش مي شتابند و هنگامي كه هزاران آواره و اسيرِ مجروح و مصدوم را مي ديدم و هنگامي كه پيرمردهاي كهنسال تا نوجوانهاي خردسال و شيرزنان شجاع را مي ديدم كه همه در جبههها مي جنگند، بدنم به لرزه درمي آمد و من آرزو مي كردم اي كاش من هم در زمان امام حسين(ع) بودم و با يزيد مي جنگيدم. همهاش صحنهها چنان آرامش مرا به هم زده بود كه ديگر حتي يك لحظه هم نمي خواستم دور از جبهه بمانم، تصميم گرفتم كه به هر ترتيبي كه شده است خودم را به جبهه اين ميعادگاه عاشقان شهادت و اين صحنهي امتحان بزرگ برسانم، به اين دليل با ياري خدا به آرزوي خودم رسيدم و آگاهانه و عاشقانه با قلبي پر از عشق و ايمان در اين راه مقدّس كه جز راه سعادت و خوشبختي چيز ديگري نيست قدم گذاردم و من كه هميشه آرزو داشتم مايهي سعادت و سرافرازي خانوادهام و جامعهام و عضو مفيد و مؤثري براي اسلام باشم، هر لحظه و هر قدم به آرزوي خود نزديكتر مي شوم.
و حالا كه در جبهه، همان محلي كه آرزو داشتم رسيدم و اينقدر خوشحالم كه نمي دانم چه بگويم فقط همين را بگويم كه بهترين روزهاي عمرم را مي گذرانم و هيچ وقت در زندگيم اين قدر خوشحال نبودهام و از زندگيام راضي.
مادر مهربانم، خوشا به سعادت شما كه چنين فرزندي را در دامن پر مهر خود پرورش داده و آن را فداي اسلام و راه حسين(ع) كردهاي، اميدوارم كه خداوند اين هديهي ناقابل را از شما قبول نمايد. مادر عزيزم، شما براي من زحمات زيادي كشيدي و با شيرهي جانت مرا پرورش دادي و من حتي نتوانستم گوشهاي از محبتها ]و[ خدمات بي پايان شما را جبران كنم، نمي دانم آيا فرزند خوبي براي شما بودم يا نه؟ به هر حال از شما عاجزانه مي خواهم كه مرا ببخشيد و حلالم كنيد و برايم دعا كنيد و شما را به خدا قسم مي دهم زياد نگران من نباشيد و بدانيد اگر من شهيد شدم به آرزوي نهاييام رسيدهام كه همان مايهي سعادت و سرافرازي شما و اسلام است و مي دانم كه شما هميشه از خدا مي خواهيد فرزندانتـان مايهي سعـادت و سرافرازي شما باشند و چه چيـز سعادتمندتر از سرباز امام زمان(عج)بودن و شهيد شدن در راه خدا] مي [باشد.
بدانيد كه فرزندتان را از دست ندادهايد، بلكه او زنده است و زندهاي جاويد كه در نزد خدا روزي مي خورد و از شما خواهش مي كنم كه روي قبر من جوان ناكام ننويسيد چون كه من به آرزو و كام خود رسيدم و هر كاري كه مي كنيد براي خدا باشد و اميدوارم كه با شهيد شدن من پيش از بيش به خدا نزديكتر شده و به دستورات اسلام توجه داشته باشيد.
برادران عزيزم، صورت نوراني]تان[ آنان را مي بوسم و از شما مي خواهم كه حلالم كنيد، اگر نتوانستم حق برادري را نسبت به شما ادا كنم مرا ببخشيد خدا پشت و پناهتان باشد ان شاالله كه راهم را ادامه دهيد و نگذاريد كه اسلحهام به زمين بيفتد و سنگرم خالي بماند و مسجد را فراموش نكنيد چون به قول امام عزيزمان مسجد سنگر است و از شما التماس دعا دارم. و اما شما خواهران عزيز و مهربانم: صورت پر از محبّت شما را مي بوسم، مرا ببخشيد و حلالم كنيد دلم مي خواهد زينب وار پرورش پيدا كنيد و انتقام خون شهيدان را از كفار بگيريد.
اما اي مادر و خواهرانم، از خداوند تبارك و تعالي خواهانم كه به شما صبر و بردباري عنايت فرمايد و از شما مي خواهم كه برايم گريه وزاري نكنيد و اگر خواستيد گريه وزاري نماييد به ياد علي اصغر و علي اكبر امام حسين(ع) و قاسم تازه داماد باشد و اميدوارم كه به وسيلهي حجابتان ادامه دهندهي راهم باشيد.
از برادران و دوستانم حلال بودي مي طلبم و اگر از دست بنده ناراحت شدهاند آنها را به خدا قسم مي دهم كه مرا ببخشيد و حلالم كنيد و از قومان و خويشان و بستگانم نيز حلال بودي مي طلبم و اميدوارم كه مرا ببخشيد واز همهي كساني كه وصيتنامهي من را مي خوانند التماس دعا دارم. برادران عزيز و خواهران محترم، كمك به جبههها را فراموش نكنيد و امام عزيزمان را دعا كنيد كه خداوند ايشان را براي مسلمين جهان حفظ بفرمايد.
و تو اي همسر عزيز و مهربانم: پس از شهادت بنده نگران نباش و زينبوار صبر و استقامت داشته باش چون تو صبور هستي اميدوارم خداوند تو را ياري نمايد تا ان شاالله فرزندمان را صالح پرورش نماييد و احكام و فرامين اسلام را به او بياموزي و در پايان اگر در اين مدت كوتاه كه در خدمت شما بودم برايت همسر خوبي نبودم اميدوارم كه با بزرگواري خودت مرا ببخشي و حلالم كني، پروردگارا امام هميشه بيدار و بنيانگذار انقلاب اسلامي را از گزند دشمنان حفظ بگردان.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار.
خداحافظ تمام دنيا
اسد اللّه احراري65/3/19