کد: 315
نام ونام خانوادگی : غلام رضا کمالدار
نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد : 01 مرداد 1340
سن : 25 سال
تحصیلات : دیپلم
شغل : معلم
استان : فارس
شهرستان : استهبان
بخش : رونیزعلیا
ارگان اعزام کننده : بسیج
یگان : لشکر ۳۳المهدی
عملیات : کربلای5
مسئولیت در جبهه : آرپی چی زن
حضور در جبهه : 8 روز
تاریخ شهادت : 07 بهمن 1365
محل شهادت : شلمچه
کد: 315
نام ونام خانوادگی : غلام رضا کمالدار
نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد : 01 مرداد 1340
سن : 25 سال
تحصیلات : دیپلم
شغل : معلم
استان : فارس
شهرستان : استهبان
بخش : رونیزعلیا
ارگان اعزام کننده : بسیج
یگان : لشکر ۳۳المهدی
عملیات : کربلای5
مسئولیت در جبهه : آرپی چی زن
حضور در جبهه : 8 روز
تاریخ شهادت : 07 بهمن 1365
محل شهادت : شلمچه
مکان قبر مطهر
زندگی نامه شهید عزیز غلام رضا کمالدار:
… شب، امشب نيست
تاريكي گريزان است
افق را از كران تا بيكران خوناب و نور است
نبرد كفر و ايمان است
در اين خون دشتِ رنگارنگ،
زمين را لاله مفروش است …1
«غلامرضا» در يك روز گرم تابستان، در لحظهاي كه از عشق خداوندي لبريز بود و در خانوادهاي متدين و زحمتكش ديده به سراي فاني نهاد. در دامان پرمهر مادر پرورش يافت و در سادگي و صداقت روستا رشد نمود. در هفت سالگي راهي مدرسه شد و در كلاس درس استاد آموخت واژههاي محبّت و دوستي را. وي در راه علم و دانش، تلاشهاي فراواني نمود تا خود معلّمي گشت؛ آگاه و فهميده.
او هنرمند بود كه در نوشتن خط تبحر داشت و شعرهايي بس دلنشين و دلنواز ميسرود. عارفي مجاهد بود كه شب را محرم اسرار ميدانست و تا سپيده دم، پنهاني با معبود خويش در راز و نياز بود. در اوايل انقلاب با توزيع اعلاميههاي امام، مردم را در كسب اطلاعات ياري ميرساند.
عاشق بود و بيقرار و توفان دلش جز به ساحل، آرامش نمييافت و او براي رسيدن به ساحل بايد به پا خيزد و همان طور كه خود گفت: «در اندرون خستهام نيرويي مرا نهيب ميزند، برخيز، بشتاب، كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش.» آري او بايد ميرفت تا خود را به كارواني برساند كه شتاب رفتن داشت. پس بار سفر را بست و به همراه كاروان، بيابانها را طي نمود و خود را به وادي سرسبز عشق رسانيد.
در جبهه آرپي جي زن گردان فجر بود كه در زمان عمليات چند تانك دشمن را شكار نمود و خود نيز بر اثر شليك گلولهي دشمن به معشوق پيوست و دل بيقرارش آرامش يافت و او كه بسيار مهربان بود با چند بيت شعر، هستياش را به مادر ميبخشد:
… من آخر فيض مرگ خود
اگر خونين بود چون مرگ ثار اللّه
و مقبول خدا افتد به تو ميبخشمش مادر.
منبع: کتاب کوچ آئینه ها