شهید جعفر توسلی اصطهباناتی
شهید جعفر توسلی اصطهباناتی
کد: 62
نام ونام خانوادگی : جعفر توسلی اصطهباناتی
نام پدر : حسین
تاریخ تولد : 01 فروردین 1346
سن : 20 سال
تحصیلات : دوم دبیرستان
شغل : محصل
استان : فارس
شهرستان : استهبان
بخش : استهبان
ارگان اعزام کننده : بسیج
یگان : لشکر ۳۳المهدی
عملیات : کربلای۱۰
مسئولیت در جبهه : تک تیرانداز
حضور در جبهه : 293 روز
تاریخ شهادت : 05 اردیبهشت 1366
محل شهادت : غرب
کد: 62
نام ونام خانوادگی : جعفر توسلی اصطهباناتی
نام پدر : حسین
تاریخ تولد : 01 فروردین 1346
سن : 20 سال
تحصیلات : دوم دبیرستان
شغل : محصل
استان : فارس
شهرستان : استهبان
بخش : استهبان
ارگان اعزام کننده : بسیج
یگان : لشکر ۳۳المهدی
عملیات : کربلای۱۰
مسئولیت در جبهه : تک تیرانداز
حضور در جبهه : 293 روز
تاریخ شهادت : 05 اردیبهشت 1366
محل شهادت : غرب
مکان قبر مطهر
زندگی نامه شهید عزیز جعفر توسلی اصطهباناتی:
آرام بر دشتهاي تشنه باريد؛ او كه در مسير رفتنش، به كوير مژدهي باران ميداد.
در يكي از روزهاي سرد زمستان، صداي گريهي «جعفر» سكوت سرد را شكست و خانه را به گرمي و روشني دعوت نمود. از كودكي شيرين زبان و خوش رفتار بود و همين باعث شده بود، كه مهرش به دل بنشيند و ديگران او را دوست بدارند. با ورود به دبستان، رو به قبله ايستاد و نماز خواند و اين فريضهي الهي را تا پايان زندگي فراموش نكرد. روزها با شور و شوق، راهي مدرسه ميشد و در فراگيري كتابهاي درسي تلاش مينمود. در ايام تعطيلي به كمك پدر ميشتافت و در امرار معاش او را ياري ميداد. زحمات پدر و مادرش را ارج مينهاد و هرگز نسبت به آنها درشتي نميكرد. از نوع غذا و لباس ايراد نميگرفت و در پي آزار ديگران نبود.
به امام خميني(ره) عشق ميورزيد و همين علاقه باعث گرديد كه به ندايش پاسخ دهد و براي دفاع از آرمانهاي انقلاب راهي جبهه شود. وي مدّت زيادي در جبهه بود و در كنار عاشقان كربلا، روزهاي خوبي سپري كرد. روحيهاي شاداب داشت و از اينكه خدمتي براي رزمندگان انجام دهد احساس رضايت ميكرد. مادرش ميگويد: «جعفر آنقدر قلب مهرباني داشت كه هرگاه ميخواست به جبهه برود، از ما اجازه ميگرفت و تا ما را راضي نميكرد، نميرفت.» او يك بار هم از ناحيهي دست مجروح گرديد و با وجود اينكه درد داشت اما اجازه نداد كه خانوادهاش متوجه شوند و نگران حالش گردند.
«جعفر» در منطقهي غرب كشور، براي بيرون راندن دشمن تلاشهاي فراواني نمود. آزادمردي بود كه تن به حقارت نسپرد و از هفتخوان عشق گذشت و به وعدهگاه آمد. در «عمليات كربلاي 10» چنان براي حفظ دين جنگيد كه رداي شهادت به قامتش آراسته گرديد و به شوق كعبهي جمال، عاشقانه احرام خون بست.
منبع: کتاب کوچ آئینه ها
وصيت نامه شهيد عزيز جعفر توسلي اصطهباناتي
وَ لا تَحْسَبَنَّ اْلَذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اْللَّهِ اَمْواتَاً بَلْ اَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ.
گمان مبريد آنهايي كه در راه خدا كشته مي شوند مرده اند بلكه آنها زندهاند و در نزد خداي خود روزي مي خورند.
اي خوشا با فرق خونين در لقاي يار رفتن
سر جدا پيكر جدا در محفل دلدار رفتن
بار خدايا، اگر چه گناه و اعمال من زشت و ناپسند است اما بخشش و آمرزيدن گناه از تو زيباست، پس اي خدا به مقرّبين درگاهت تمام گناهان من را بريز. آمين.
با عرض سلام به پيشگاه مقدّس حضرت ختمي مرتبت، محمّد بن عبدالله(ص) و ضمن عرض سلام به محضر مقدّس حضرت ولي عصر(عج) و سلام بر امام عزيز خميني بت شكن اين مرد بزرگ تاريخ و سلام بر خانوادههاي معظم شهدا، اسرا، مفقودين و جانبازان، وصيتنامهي خود را آغاز مي كنم؛
اما حرفي دارم با امت شهيد پرور، عزيزان بدانيد كه مرگ حق است و هيچ حيواني و يا انساني قادر به گريز از مرگ نخواهد بود كه؛ «كل نفس ذائقه الموت» هر انساني مزهي مرگ را خواهد چشيد، پس با اين حساب اگر قرار است فاني شويم و هيچ اثري از ما نماند پس چرا در راه حق نباشد كه تا ابد نام نيكوي انسان بماند، بدانيد همهي ما فاني شدني هستيم ولي در اين موقع از زمان، خداوند حق انتخاب را به خود انسان داده است، پس بر شماست كه يكي از دو راه را برگزينيد، مردن در رختخوابِ ذلّت و شهيد شدن در راه احديّت. امت شهيدپرور، من و امثال من كه در جبههها مي رزميم راه دوم را، يعني شهادت را بر مرگ در رختخواب ترجيح دادهايم و اين راه با آگاهي كامل و با ميل خود پذيرفتهايم.
امّت شهيد پرور، بدانيد كه جبهه دانشگاهي است كه هر كس توفيق آمدن به اين دانشگاه پيدا نكرده رفوزه شده و هر كس به جبههها آمد و به شهادت رسيد از طرف خداوند پذيرفته شده است. سخن آخر با امت شهيد پرور اين است؛ عزيـزان از يـاد خدا غافل نباشيـد و در هر كـاري خدا را مدّ نظـر داشته باشيد كه هميشه حق با ماست و ان شاالله پيروزي نهايي و زيارت كربلا نزديك است.
اما سخني با خانواده ام؛ مادر عزيزم و پدر گراميم اگر در مدت زندگيام شما را رنجانيدم مرا حلال كنيد كه شيطان مرا وسوسه كرده بود. مادرم در شهادت من صبر كن تا دشمنان اسلام نتوانند سواستفاده كنند. پدر عزيزم: مرا حلال كن كه من به تو خيلي بدي كردهام و پدر و مادرم و خواهرم و برادرم من در موقع رفتن چيزي به شما نگفتم و بدون اجازهي شما به جبهه آمدم، مادرم و پدر گراميم اميدوارم كه مرا حلال كنيد و از اين كار من ناراحت نشده باشيد و اما از تنها خواهرم مي خواهم كه مرا به خاطر اينكه موقع رفتن نتوانستم از شما خداحافظي كنم ببخشيد، حجابت را حفظ كن و با حجاب خود ضربهي محكمي به دهان منافقين بزن و از دو برادرم تقاضا دارم كه همواره راه شهدا را ادامه دهند و از برادرم غلام خيلي تشكر و قدرداني مي كنم و حلاليت مي طلبم كه در موقع مجروح بودنم به من خيلي لطف كرد و من نتوانستم محبّتهاي او را جبران كنم، اميدوارم كه خداوند اجر و پاداش اين محبّتها به شما برادر عزيز بدهد. در آخر وصيتم اين را مي گويم كه در شهادت من گريه نكنيد و به ياد حسين بن علي(ع) گريه كنيد و در آخر اين وصيت را دارم، از اولين روزها تا روز چهلم، خانه را چراغاني كنيد. در پايان از دوستان مي خواهم كه در صورت امكان به جبههها رو آورند و اگـر نمي توانند به جبههها بيايند پشت جبهه را محكـم نگهدارند. از تمامي قومـان و خويشان، همسايگان، آشنايان و دوستانم حلال بودي مي طلبم. از مدير مدرسه و ناظم مدرسه و دانش آموزان دبيرستان آيت الله طالقاني حلاليت مي طلبم.
در جواني به پيـــري رسيدم عاقبــت كربـــــلا را نديـدم
من ز مهر حسين توشه دارم ميل آن قبر شش گوشه دارم
خداحافظ التماس دعا
جعفر توسلي 1/2/66
افتاد توسلی چو نخلی از پا
روزی که روی به قتلگاهش آن جا
بنگر که سخن گويد از لحظة وصل
با آن که شده قامتش از کينه دوتا
شهيدجعفر توسلی